پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۶

ما پر از رابين‌هوديم/بخش دوم

اول- اگر مي‌توانستيد پول ثروتمندان را بدزديد بدون آنكه دستگير بشويد و به كسي صدمه‌اي بزنيد و آن را به فقرا بدهيد تا از گرسنگي و فلاكت نميرند، آيا اينكار را مي‌كرديد؟ در فلسفه‌ي اخلاق اين پرسشي نتيجه‌گرايانه است. بر مبناي سنت نتيجه‌گرايي درستي و نادرستي فعل اخلاقي را از روي نتايج آن بهتر مي‌توان تشخيص داد.
دوم- آيا شما اخلاقا وظيفه داريد بگذاريد آن پول پيش صاحبش باشد يا اينكه وظيفه داريد آن را به نيازمند واقعي به آن بدهيد؟ و اين پرسشي است با همان مضمون اما بر مبناي سنت فضيلت‌گرايي. بر اين مبنا درستي و نادرستي رفتار اخلاقي در قياس با قواعدي جهان‌شمول تعيين مي‌شوند.
با اندكي تامل به وضوح مي‌بينيد كه به احتمال زياد به اين دو سوال به شكل مشابهي پاسخ نمي دهيد.
ما اكنون مي‌دانيم كه داوريها و ملاحظات اخلاقي نمي‌توانند فارغ از مناسبات قدرت در نظر آيند. در شرايط نابرابري مطلق در قدرت، قواعد اخلاقي شكل و شمايل ديگر مي يابند و معاني‌شان ديگرگون مي‌شود و اخلاقي ثانوي شكل مي‌گيرد كه در جهت عكس مناسبات جاافتاده‌ي قدرت است. نگاه فضيلت‌گرايانه به اخلاقيات حامي استقرار نظم اخلاقي موجود است و نگاه نتيجه‌گرا مي‌تواند پشتوانه‌ي قواعدي ديگرگون در شرايطي نابرابر باشد. اما اين نابرابري چقدر بايد باشد تا جواز عدول از اخلاقيات توسط عادلان صادر شود؟!
آنگاه كه فرودستان و فرادستان در شرايط قابل رقابتي قرار دارند، دست كم به طور ذهني، هركدام جاي خويش را در روايت اجتماعيِ مبادلات ارزشي مي‌يابند. اما وقتي رقابت ناممكن مي‌نمايد، فرودستان شروع به تنظيم قواعدي جديد مي‌كنند كه از نظرشان اخلاق حقيقي همآن است. تا بدين وسيله در واقع يا خيال خويشتن را درموضعي فرادست بيابند.
مهمترين نقد اين نوع مواجهه با اخلاقيات در پاسخ به اين پرسش صورت مي‌گيرد كه آيا اين عدول از قواعد اخلاقي در نهايت، يعني در درازمدت به نفع فرودستان تمام خواهد شد؟
رسيدن به اجماع اخلاقي در پاسخ به اين سوال يكي از ضرورت‌هاي اخلاقي ما براي توسعه است و ابعاد آن تنها به رعايت يا عدم رعايت قوانين مالكيت معنوي محدود نمي‌شود. مثلا آيا دولت اخلاقا حق دارد در سطح ملي به عنوان رابين هود عمل كند؟ كجا و به چه ميزان؟ معمولا در گفتمان دولتهاي عدالت‌محور و گرايش‌هاي چپ چنين عملكردي به لحاظ درستيِ اخلاقي بديهي فرض مي‌شده است. با جدي‌شدن فرآيند خصوصي‌سازي و اجراي اصل چهل‌و‌چهار پرسش‌هاي متنوع اخلاقي در حوزه‌ي اقتصاد براي دولت وجود خواهد داشت كه بيشتر آنها از همين مساله‌ي پايه ريشه مي‌گيرند. مباحثات صورت گرفته در فلسفه اخلاق اقتصادي حتي با رويكردهاي نتيجه محور، ديگر اجازه نمي‌دهد كه در مورد بداهت درستي رفتار رابين‌هود ساده‌انگارانه خوش ‌بين باشيم.
پي‌نوشت اول: يادم افتاد رابين هود در جنگل زندگي مي‌كرد انگار از شهر پرنس‌جان اخراج شده بود.اخراجي‌هاي ده‌نمكي را كه حتما ديده‌ايد كدام اخراجي‌ها را؟ هم ببينيد. به نظرم بر همين قياس مي‌توان از اخراجي‌هاي ديگر نيز سخن گفت. فكر مي‌كنم همين حس اخراجي‌بودن فراگير در فرهنگ ايراني است كه مانع يك گفتگوي پايدار اجتماعي ميان‌ما مي‌شود.
پي‌نوشت دوم: ياد آن مستشار بيگانه افتادم كه زمان خروج از تهران گفته بود ملتي كه ده مليون دزد دارد، هيچگاه رشد نمي‌كند. ده مليون اگر عدد را درست بگويم جمعيت آن موقع كشور بوده است. فكر كردم در اين ماجراي مورد اشاره‌ي مستشار ملت نقش رابين‌هود و فقرا را توامان بازي مي‌كنند. حق ستاندني است و آنها خود به اجراي روزمره‌ي عدالتي كه سر و تهش معلوم نيست، در جنگلي پر از رابين‌هود اقدام مي‌كنند.