استعارهي فوتبال
ادبيات تقابلهاي سياسي بين كشورها به مرور زمان، مفاهيم بيشتري از فوتبال به عاريت مي گيرد. حكومت استعارهي فوتبال بر سياست، متضمن چه پيش انگارههاي نظري است؟اگر فرض كنيم سياست همان بازي فوتبال باشد، شبكههاي مفاهيم سياسي چنين تغيير خواهند كرد: صحنه سياست، زمينِ بازي است كه تيم هاي متعددي در آن بازي مي كنند كه هريك بايد تلاش كند در چارچوب قواعد بازي بر ديگر رقبا پيشي بگيرد. و بُردن رقيب تنها در«زمين» بازي و تحت قواعد آن ارزشمند شمرده مي شود و توسل به ابزارهاي بيرون زمين ضدارزش است- مثلا تروريزم يكي از اين متوسل شدنهاي به ابزارهاي بيروني است.و از همين رو، كسي در سياست ديگر ادعا نمي كند كه ما برحقيم و شما باطل. بازي، بازي است و حق وباطل بَردار نيست. هر كسي بنا به اقتضاي سليقه، شرايط اجتماعي، جغرافيا، يا مليت طرفدار يك تيم- بخوانيد حزب يا كشور- است و از آن حمايت مي كند. استعارهي فوتبال، استعارهاي پلوراليستي و غيرايدئولوژيك است و با حاكميت آن بر صحنه سياست، از سياست هم ايدئولوژيزدايي مي شود كامل