INTERNATINAL FLOW OF HUMAN RESOURCES
در يك كشور، نخبگان ومنابع انساني متخصص به طور طبيعي در طبقات اجتماعي، نهادها و حتي وضعيت جغرافيايي ويژه اي(به لحاظ انتخاب محل زندگي و كار) قرار مي گيرند.
اگر در فرآيند جهاني شدن، كم اهميت شدن دولت-ملتها را فرض بگيريم. اگر اسطوره ي يكپارچگي جمعيت جهان و جهانگير شدن دانشها و يك سبك زندگي و جهان بيني را جدي بگيريم. آن وقت وضعيت طبيعي منابع انساني متخصص چه خواهد بود؟ آيا به طور طبيعي در طبقات خاصي از جامعه جهاني، نهادها و وضعيت جغرافيايي ويژه اي قرار خواهند گرفت؟
در ذهنم ايده ي خامي كه چندان هم برايم اهميت ندارد هست: روند مهاجرت نخبگان لزوما و مستقيما به سبب ناتواني دولت و اين سيستم اجتماعي در استفاده از آنها نيست كه مثلا اگر نخبه سالاري به فرض محال باب شود، مشكل جريان يكطرفه منابع انساني متخصص به سوي كشورهاي صنعتي حل شود. يك اتفاق بزرگتري دارد مي افتد.
آيا جمعيت جهان واقعا ساختي جديد مي يابد؟ آيا ايده هايي از اين دست را مي شود جدي گرفت؟