پنجشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۴

کسی از اینجا دست خالی برنمی گردد. وبگزیده ی خوبی است. سایت سید احمد فردید هم درست شده شاید برای اهلش جالب باشد. اگر حوصله این چیز ها را نداشتید یک شعراز مجموعه اشعار شل سیلور استاین بخوانید. شعر زیر تقدیم به دوست گرانمایه ام ماک کاشانی: پيتر ويل بيچاره فقط سه جمله بلد بود سلام،حال شما چطور است، خدانگهدار تا اينكه يك روز، پيتر ويل از دست كسي عصباني شد كلي كتاب و لغت نامه خواند تا ياد گرفت بگويد: برويد به جهنم! لباسش را تنش كرد، رفت روبه روي آن طرف ايستاد و گفت، " سلام،حال شما چطور است، برويد به جهنم، خداحافظ!" همه چيز خوب پيش مي رفت تا اينكه يك روز، پيتر ويل بيچاره عاشق شد كلي لغت نامه خواند تا ياد گرفت بگويد: "دوستتان دارم" لباسش را تنش كرد، موهايش را شانه كرد و ادكلن زد و يك شاخه گل خريد رفت روبه روي آن طرف ايستاد و گفت: " سلام،حال شما چطور است، دوستتان دارم ، برويد به جهنم، خداحافظ!" بعد گل را برداشت و سريع دور شد و حتي پشت سرش را هم نگاه نكرد پيتر ويل بيچاره خيلي خوشحال بود كه تمام حرفهايش را زده است!