پنجشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۵

پوست شير و قلب پرنده

اگر مي‌‌خواهيد با بدترين كشور مهم دنيا بر اساس نظرسنجي جديد موسسه گالوپ آشنا شويد سري به اينجا بزنيد. شايد مشتاق شديد سفري به آنجا داشته باشيد. امسال براي من بيشتر سال مالزي بود. در اين هفته ميهماني از مالزي داشتم كه درباب مسووليت اجتماعي بنگاه‌ها در همايش اخلاق كسب‌و‌كار سخنراني كرد. از من خواست تهران را نشانش بدهم. بار اولش بود. اولين سوالم اين بود كه مي‌خواهد گردش گران‌قيمت بكند يا مردمي؟ خواست كه به ارزان‌ترين شكل باشد. پس اولين تاكسي كه جلوي پايمان ايستاد ازآن پيكان‌ها بود كه هزار جايش زنگ‌زده دلك و دلك...و بوي روغن و بنزين. شانس خودش خراب بود. برايش توضيح دادم كه ما سمندو پرايد و چيزهاي بهتري هم داريم. با مترو رفتيم به توپخانه، موزه‌ي ايران باستان و بعد كاخ گلستان و بازار تهران. بعد سعادت آباد و دانشگاه امام‌صادق و دركه. قدري انار خريد براي مادرش و روميزي ترمه براي عيال. مي‌گفت مادرش خيلي ايران را دوست دارد و خواسته كه انار برايش ببرد. توي يكي از كافه‌هاي دركه ليلي‌و‌مجنوني ديديم سر در حلقه‌ي زلف و دست‌در‌دست. پرسيد كه آيا اينها مجردند و بعد از تاييدي كه شنيد اظهار شگفتي مي‌كرد كه چنين تصوري از ايران و روابط زن‌و‌مرد در آن نداشته.در جاي جاي شهر چندين بار پرسيد كه آيا اينجا در بمباران و حمله‌ي موشكي آسيب ديده يانه.تصورش از ناامني و محيط جنگي خيلي برجسته بود.وقتي از يكي از صرافان جلوي بازار خواستيم ده دلاري‌اش را ريال كند، حول‌و‌ولا داشت نكند صراف فرار كند. از من انتظار داشت براي يك روميزي سه‌هزار تواني نيم‌ساعت چانه بزنم و پنج‌هزار تومان تخفيف بگيرم. چانه‌زدن در كشورشان رسم است.اينكه ما دوسال به خدمت مفرح سربازي مي‌رويم خيلي متعجبش كرد. سر نهار ميزان درآمد ماهيانه‌ي متوسط مردم را و ميزان اجاره يك خانه را پرسيد و شباهت ارقام را نمي‌توانست هضم كند. وقتي او را به هتل مي رساندم پرسيدم كه تهران را چگونه يافته‌است. گفت: تهران ابعاد پيچيده و تفكيك‌ناشده‌اي از سنتي و باستاني تا مدرن دارد. هيچ‌گاه فكر نمي‌كرده كه در ايران هم ساختمانهاي بلند و مدرن پيدا بشود و منتظر ديدن يك روستا بوده‌است. از دستشويي‌هاي اينجا و اسلامي بودنش لذت مي‌برد. گفت شمادر برخورد اوليه و چيزي كه در نگاه اول منتقل مي‌كنيد سفت و خشن و زننده ايد، درست مثل عرب‌ها. اين از همان اول كه به فرودگاه وارد مي‌شوي شروع مي‌شود. اما كمي كه با ايراني آشنا مي‌شوي او را بسيار مودب و داراي رفتاري نرم و انساني مي‌يابي(ياد اين مقاله افتادم) گفتم ايراني پوست شير دارد و قلب پرنده. پي‌نوشت: يكنفر سعي كرده با نشان دادن زندگي در تهران جلوي جنگي كه گمان مي‌برد در حال وقوع است بگيرد. حتما ببينيد.
پي‌نوشت دوم: تصاوير و کليپ مجله‌ي تايم از تهران و ايران را نيز