سه‌شنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۴

اوایل ورودم به دانشگاه خیلی دنبال این بودم توانایی فکری داشته باشم که امکان مرتب کردن افکار و سامان دادن به نظام فکری ام را فراهم کند. خیلی زود فهمیدم که وقت گذاشتن روی منطق صوری و ارسطویی برای رسیدن به این مقصود، آب در هاون کوبیدن است. بعد با جزوات آقای ملکیان و چند کتابی که در کتابخانه دانشگاه امام صادق بود با تفکر نقدی آشنا شدم.همزمان خواندن رسالات افلاطون تمرین خوبی برایم بود. در گفتگوها خودم را جای سقراط میگذاشتم. دوران لیسانسم که تمام شده بود خیلی دوست داشتم فرصت کنم مجوعه ای آموزشی گردآوری کنم که نیمی به بحثهای معرفتشناختی و نیمی به تکنیکهای تفکر نقاد بپردازد و هند بوک کسانی باشد که دغدغه ای مشابه آن وقت من داشتند. اینکار در حد همین ایده و حداکثر در میان گذاشتن بخشهایی از آن با چند دوست که منطق تدریس می کردند باقی ماند. اخیرا کتابی دیدم که خیلی به آن ایده نزدیک است. خواندنش برای همه دانشجویان علوم انسانی که به مباحث نظری در حیطه خودشان علاقمندند کارگشاست.یک نسخه اش پیش من هست و اگر کسی بخواهد کپی رایت را زیر پا بگذارد من مانعش نمی شوم.