یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۴

TA

جهاني شدن فرهنگ با همه بحران ها و مسايل هويتي كه همراه دارد، دست كم از يك لحاظ براي ما موهبت است: غرب با پشتوانه سنت روانشناسي بويژه روانشناسي انسانگرا و بعد مكتب تحليل رفتار متقابل (Transactional Analysis) شيوه ي سازنده مواجهه با آنچه احساس مي ناميم را در رفتارهاي اجتماعي اش نهادينه كرده. اين رفتارهاي اجتماعي به سرعت جهانگير شده و مي شوند. مي توان گفت بدون استثنا، در ديالوگ نويسي تمام توليدات رسانه اي غرب، الگوي ارتباط ميان فردي برگرفته از تحليل رفتار متقابل، مورد توجهي مسلما آگاهانه و احتمالا سياستگذارانه است. در چند دهه گذشته آشنايي با تحليل رغتار متقابل از آموزشهاي ضروري تمام معلمان، كشيشان، پرستاران، ديپلمات ها و ... در ايالات متحده بوده است. در ايران علاوه بر دروس رشته هاي روانشناسي، مؤسساتي به طور تخصصي كارگاه هايي در اين زمينه برگزار مي كنند كه از كيفيت آنها اطلاع ندارم. پايين را نگاه كنيد. دست كم 10 كتاب به فارسي ترجمه شده كه 2 تاي آنها كلاسيك هستند:"بازيها" از اريك برن و" وضعيت آخر" از هريس؛ هر دو به ترجمه اسماعيل فصيح كه داستان نويس است. اگر برايم فرصت تاثير گذاري بر تصميم گيريها در اين مملكت فراهم بود، دوره هاي تحليل رفتار متقابل را از ضروريات آموزش عمومي قرار مي دادم. به ويژه براي تمام اهالي رسانه ها و مشاغل. مهارت دراين فنون براي تخلق به اخلاق حرفه اي در اين همه ضروري است. برگردم به حرف اولم كه جهانگير شدن اين نگاه براي ما موهبت است؛ چون به مردم ما مي آموزد كه چگونه با احساس خود كنار بيايند، به ويژه خشم كه اين روزها رگه هايش حتي در برنامه هاي طنز تلويزيون مشهود است. ديده ايد كه مردم چقدر در خيابان ، خانه و محيط كارشان عصباني اند؟ اميدوارم صبر از ما گرفته شود تا فكري به حال اين اوضاع بكنيم.