یکشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۶

فرهنگ و محرم-دو-خویشتن ملی

روایتگری خویشتن جمعی بر اساس داستان عاشورا

روايت‌گران هويت، آفرينشگران فرهنگي‌اند که دم گرمشان در دلها مي‌گيرد و مردمان با پذيرش استعارات و نظم گفتارشان با روايت ايشان همداستان مي‌شوند و زندگي فردی و جمعی شان را از پنجره‌ي مفاهيم ايشان مي‌بينند. در پردازش روایت خویشتن ايراني بر مبناي داستان عاشورا تني چند از روشنفکران و رهبران ديني نقشي اساسي داشته‌اند. از آن ميان بايستي به مرتضي مطهري و علي شريعتي در دهه پنجاه هجري شمسي، علاوه بر بنيانگذار انقلاب، و نیز مرتضي آويني به عنوان کساني که کلام و قلمشان در انديشه ديني و اجتماعي اين کشور اثرگذار بوده‌است اشاره کرد.

مطهری و دوگانه‌ي قرباني و قهرمان

مطهري به ضرورت روايت‌پردازي توسعه‌ي ملي بر اساس داستان عاشورا تاکيد ويژه و صريح دارد: " اگر اين کشور بخواهد اصلاح بشود، اگر بخواهد در جاده ترقي بيفتد، در جاده تعالي بيفتد، در جاده علم بيفتد، در راه صنعت بيفتد، در راه حريت و آزادي‌خواهي بيفتد، بهترين راه و نزديک‌ترين راه-اگر نگويم راه ديگري نيست- بهترين راه و نزديکترين راه همين است که از همين احساسات صادقانه مردم درباره حسين‌بن‌علي که حقيقت دارد و واقعيت دارد و درباره‌ي شخصي است که شايسته اين احساسات است و صاحب يک مکتب بسيار بزرگ و عالي است، استفاده کنيم". او در جاي ديگر ريشه‌ي اصلي عقب‌افتادگي و ضعف ملت ايران را در بحران هويت مي‌داند و مي گويد: "خسران شخصيت بالاترين خسران‌هاست، ترسها، زبوني‌ها، بردگي‌ها، چاپلوسي‌ها، توسري‌خوريها همه مولود باختن شخصيت است" و تصريح مي‌کند که ملت ايران، احساس هويت و شخصيتشان در پيوند با آموزه‌هاي امام حسين مي‌تواند شکل بگيرد: "شخصيت دادن به يک ملت به اين است که به آنها عشق و ايده‌آل داده شود و اگر عشق‌ها و ايده‌آلهايي دارند که رويش را غبار گرفته است، آن گرد و غبار را زدود و دومرتبه آن را زنده کرد... ملتي شخصيت دارد که حس استغنا و بي‌نيازي در او باشد. اين‌هاست درسهايي که از قيام حسين‌بن‌علي بايد آموخت". مطهري در صورتبندي آنچه شخصيت دادن به يک ملت بر اساس آموزه‌هاي حسين‌بن‌علي مي‌خواند، مي‌کوشد تا وجه حماسي داستان عاشورا را در مقابل وجه تراژيک آن برجسته‌سازد و "حسين به مثابه قهرمان" را جايگزين "حسين به مثابه قرباني" يا "حسين مظلوم" در انديشه ايراني سازد. او نسبت به انتخاب وجوه تراژيک و برجسته‌سازي جنايات و مصيبت‌هاي کربلا واکنشي به‌شدت منفي دارد و نقل تراژيک رويداد عاشورا، و قرباني دانستن شهداي آن‌را ظلم مضاعف به حسين مي‌داند. انديشناکي مطهري از برجستگي استعاره‌ي قرباني در ذهن ايرانيان به وضوح از سراسر کتاب "حماسه‌ي حسيني" هويدا است. او بر آن‌است زماني‌که ايراني وجه حماسي عاشورا را درک کند، شخصيتي مستغني و بي نياز خواهد يافت. او بدين‌ترتيب داستان توسعه‌نيافتگي ملي را روي ديگر روايت تراژيک، و روحيه وابستگي ملي را روي ديگر سکه‌ي استعاره‌ي قرباني مي‌داند.

تداوم روايت قرباني و قهرمان

من فکر می کنم برجسته‌سازي وجه حماسي در روايت پردازي مطهري و اندک کساني که دنبال او رفتند، آنقدرها نتوانست وجه تراژيک عاشورا در فرهنگ عمومي ايرانيان را کمرنگ کند و حسين شهيد کماکان "مظلوم" ماند و روی دیگر سکه ی قربانی که قهرمان باشد را مهدی موعود(ع) در اندیشه ی ایرانی نقش زد(نگاه کنید به یادداشت دکتر کاشی:تراژدی و حماسه). باري اين کوشش‌ها بي تاثير هم نبوده‌است و نمود آنها را مي‌توان در شعارهاي "خودباوري و خودکفاييِ" ملتِ قهرمان و انقلابي و پيشتر مظلوم ايران در دهه شصت و اين اواخر در نهضت انرژي هسته‌اي محمود احمدي‌نژاد ديد. طرفه آنکه روايتگر استغنا و مقاومت هسته‌اي در اين مقطع که با تشبيه آن به نهضت ملي‌شدن نفت، لعابي هرچه ملي‌تر به اين ماجرا داد علي لاريجاني شاگرد و داماد مطهري بود. گاه اين استعاره‌ي قهرماني، با افسانه‌ي نبوغ ملي در روايت‌پردازي‌هاي سياستمداران ايراني همپوشاني پيدا کرده‌است که نمود بارز آن را باز هم مي‌توان در "حماسه‌ي مقاومت هسته‌اي"، شعارِ "ما مي‌توانيم" و تاکيد بر پيشرفتهاي علمي "جوانان نابغه‌ي ايراني" مشاهده کرد.

به شريعتي و آويني هم خواهم پرداخت.