فکر می کنم در ادامه پست پیشین لازم هست درباره دکتر معتمد نژاد که ترم گذشته با ایشان نیز درس داشتیم(نظریات ارتباطی معاصر) نیز چند خطی بنویسم. این آدم بی اندازه مهربان، فروتن و متخلق بود. اعضای کلاس را همکار خطاب می کرد. مثلا اگر کسی حاضر نبود می گفت بقیه همکاران کجا هستند؟ درسش فرصتی برای گفتگوی برابر بود . وقتی کنفرانس می دادیم می نشست و ریز به ریز یادداشت برمی داشت. بی آنکه تلاشی بکند، طریقه ی بودنش احترام بر می انگیخت.معمولا اول جلسه می پرسید خوب کتاب جدید چی خوندی؟با این سن و سال خودش را به روز نگه می داشت و سعی می کرد مطالب مربوط به حوزه کاری اش را کا ملا ببیند... لبخندش زیبا بود. با کسی دعوا نداشت.عمرش مستدام.
پ ن. می بخشید که افعال را ماضی به کار بردم، خاطرات ترم گذشته بود.
چهارشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۴
مولف مرده با كفنِِ تر
- به نویسنده اصلی مجموعه های طنز مجموعه های طنز پاور...
- چرا از تاریخ و بینش تاریخی ترس وجود دارد؟ نظر بدهی...
- خیلی جالب است که مدیران فرهنگی و سیاسی دایم دم از ...
- موسیقی زبان مشترک جهانی «نیست»این سخن که موسیقی زب...
- ماک هم دارد به خانه بخت می رود و احیانا من می مانم...
- جواد مجابی در مراسم اعلام نتایج مسابقه داستانک های...
- Here is a good article about one of key concepts i...
- گفت وگو با دكتر كمال پولادى پيرامون كتاب «نظريه كن...
- نخستين کنگره بين المللی فمينيسم اسلامی که در بندر ...
- خیلی مایلم موضوعی که برای رساله دکتری برمی دارم پی...
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home