شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۴

يك روز در موسسه نگاه معاصر با معلم خوبم مصطفي ملكيان گفتگويي داشتيم. درباره اينكه تاييد يا عدم تاييد، مهر يا قهر ديگران چگونه احوال ما را بالا و پايين مي كند. موقع خداحافظي گفت خواهش مي كنم اين را بخوانيد، بعد گفتگو مي كنيم. چهار ميثاق از دون ميگوئل روئيز ترجمه ي دل آرا قهرمان و ناشرش پيكان هست.مدتي ناياب شده بود نسخه ديجيتالش غنيمت است.

2 Comments:

Anonymous ناشناس said...

ويژگي انديشه معرفي شده در اين كتاب آن است كه در حد يك الگوي روانشناختي تغيير فردي باقي نمي ماند و مانند تحليل رفتار متقابل تبديل به يك فلسفه تاريخ مي شود.مقدمه دل آرا قهرمان بر كتاب چهار ميثاق به اين مساله توجه اندكي داشته است:
:

با تشکر از خانم شهرزاد صدیق ، که این کتاب را از راه دور برای من و شما فرستادند.



این کتاب حاصل تجربیات و اندیشه های مردی است از تبار سرخپوستان آمریکای مرکزی ، که باورهای بنیادی تولتک ها را به زبانی ساده با مثال های قابل فهم و طبقه بندی بسیار موثر به نسل های جدید ارمغان کرده ،‌با این امید که رویای سیاره زمین را تغییر دهند .

چون در کتاب های کارلوس کاستاندا و در کتاب های پائولو کوئیلو هر دو از رویا سخن گفته می شود ، لازم است که مشابهت ها و تفاوت های معنایی آن را یاد آوری کنم . در آثار کارلوس کاستاندا رویا بینی هنری است که جنگجو یا مبارز با استعداد و در هر حال انسان پویا و تلاش گری که می خواهد علاوه بر تجربه زندگی روزمره ،‌چیزی از ورای آن دریابد و پاسخ پرسش هایش را از طریقی یا طریقتی جویا شود ،‌ می تواند با تمرین و ممارست و با داشتن استاد مناسب بر آن مسلط شود و از طریق آن به برخی از اهداف خویش در رسیدن به شناخت نایل شود .

در کتاب حاضر ، دون میگوئل روئیز به چیزی اشاره می کند و آن را ”رویای سیّاره" می نامد که در کتاب سفر به دیگرسو اثر کارلوس کاستاندا ،‌دون خوان آن را نوعی تعریف و توصیف از جهان می نامد و معتقد است که غیر از آنچه ما واقعیت می نامیم ،‌واقعیت های دیگری نیز وجود دارند .

واقعیت این جهان را هندی ها ”مایا“ می نامند که هرمان هسه ،‌نویسنده آلمانی ،‌در داستانی به همین نام آن را به وجهی ساده توصیف کرده است . برای انتقال هرچه ساده تر منظور نویسنده این کتاب باید بگویم که او نه تنها معتقد است که واقعیت فعلی جهان حاضر را ”توهم“ مشترک نسلهای متمادی و میلیون ها نفر از افراد بشری در زمان حال شکل داده و می دهد ،‌بلکه بر این باور است که می توان این ”توهم“ مشترک را تغییر داد.

پس رویای سیاره زمین در این کتاب همان حاصل توهم مشترک ساکنان آن است ،‌و به طوری که مشاهده می شود ،‌این رویا در قرن های متمادی ،‌به ویژه در قرن بیستم ، بارها به کابوس نزدیک شده است . این کابوس ها در قلمرو های روان فردی ، اجتماعی ، رابطه بین اقوام و نهایتا در جنگ های جهانی اول و دوم تجلی کردند.

متاسفانه انتظاری که در قلمرو فردی از روانکاوی فرویدی داشتیم نتوانست در ابعاد گسترده نتیجه بخش باشد . در قلمرو اجتماعی نیز انتظاراتی که پیروان باورهای اشتراکی و سوسیالیستی داشتند نتوانست نتیجه مطلوب را به بار آورد و ورشکستگی عظیم آن پس از مرگ رهبر سوسیالیست یوگسلاوی و تکه تکه شدن این سرزمین و کشتار های فجیعی که به نام تضادهای قومی و مذهبی در سارایوو اتفاق افتاد،‌بیش از همیشه نشان داد که اگر تغییر در اعماق ناخود آگاهی بشر انجام نپذیرد ،‌تغییرات ظاهری روشنفکرانه با تسلط یک نظام رهبری حتی صالح نیز دوام یک الگوی رفتاری انسانی را تضمین نمی کند .

آنچه دون میگوئل روئیز می خواهد بگوید این است که هر یک از ما در قلمرو زندگی شخصی خویش قادریم باورهای منفی موروثی را به تدریج تغییر دهیم و سهمی در تبدیل این ”رویای دوزخی“ به ”رویایی بهشتی“ ایفا کنیم . این کار نه آسان است و نه به سرعت اتفاق می افتد ،‌اما می تواند جهتی نو سالم به حرکت انسان های پویا و معتقد به تغییر بدهد .

رویا در کتاب های پائولو کوئیلو ،‌مخصوصا در کیمیاگر ،‌ تجسم افسانه شخصی دارنده آن است . اگر فردی از کودکی در رویای پزشک شدن بوده است ، زمانی به افسانه شخصی خویش دست می یابد که این رویا را متحقق کند . آثار کوئیلو به خواننده این باور را می دهند که برای تحقق رویا یا رویاهای ویژه ای در این جهان حضور پیدا کرده و خداوند از طریق نشانه ها و کمک های فراوان دیگری او را در جهت تحقق رویاهایش یاری می کند و هر زمان که قصد دست کشیدن از تعقیب افسانه شخصی خویش را داشته باشد ، گرفتاری ها و صدمات مختلف وی را دوباره به سوی آن سوق میدهند. عوارض عدم تعقیب رویاها در کیمیاگر ، سفر به دشت ستارگان و حتی کوه پنجم برشمرده شده است . در این کتاب اخیر ، که قهرمان داستان آن یکی از انبیاء یهود است ، در می یابیم که "رویا" ی فرد یا "افسانه شخصی" او الزاما آن کاری نیست که دوست دارد انجام دهد ، و او نه برای خوشایند دیگران و نه حتی برای خوشایند نفس خویش در این راه قرار گرفته است . هر کسی بهر کاری آمده است و تاخیر در پرداختن به آن موجب ایجاد عوارض جسمانی و روانی کم و بیش شدید و عمیقی در او می شود. ترس انسان ها از دنبال کردن سرنوشتی که سرشت آنان به سوی آن متمایل است ، در ساحل رودخانه پیدرا به صورت ترس فردی و دنبال کردن الگوی "دیگری" ظاهر شده و در کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد به شکل الگویی از رفتار اجتماعی که پیروی از آن ورونیکا را به سوی خودکشی و گروه بسیار زیادی از افراد جوامع متعدد را به سوی زندگی عاری از حیات ، رنگ باخته و بی حاصل هدایت می کند . بیشتر این افراد به گواهی آمار دست کم یک بار دست به خودکشی زده اند. پس رویا در آثار کوئیلو به معنای "آرزو" یا "هدف" یا "غایت" زندگی فرد می باشد .

با این باور که زندگی بر سیاره زمین مقطعی کوتاه و تجربه ای گذراست ، تلف کردن آن با تداوم بخشیدن به "رویای دوزخ" کاری عبث می نماید . ولی اگر کسی زندگی کوتاه انسان را در این سیاره پرونده ای مجزا و بدون سابقه و بدون تداوم بداند ، آن گاه دیر تلف کردن اوقات پر ارزش زندگی به بد گویی و بد اندیشی در باره دیگران یا سرزنش و شماتت بی حاصل خویشتن باز هم عبث تر و بیهوده تر جلوه می کند. پس بیایید با استفاده از آموزش های این پزشک جراح سرخپوست ، که شاید مشابه آن را در کتاب های متفاوت دیده باشید ، به راهی گام نهیم یا راهی را تداوم بخشیم که هدف بنیادین آن آزادی درونی و شخصی انسان است ؛ آزادی ای که اگر به دست نیاید ، هیچ آزادی اجتماعی و بیرونی ای نمی تواند جایگزین آن شود – یا شاید این آزادی درونی وسیله تحقق و سپس تضمین تداوم آزادی بیرونی باشد .

اصطلاحات به کار گرفته شده در این کتاب در زبان انگلیسی بسیار ساده و قابل فهم هستند ، اما انتقال آنها و انطباق آنها با زبان فارسی به آن سادگی نبود . اصطلاح impeccable ، که در فصل 2 به کار رفته است ، از نظر ریشه لغوی یعنی غیر قابل لغزش یا بی گناه . در کتاب سفر به دیگر سوی کاستاندا همین اصطلاح را من "بی عیب و نقص بودن" ترجمه کرده ام . در آن جا اشاره نویسنده و استاد او به "عمل" بود و من معادل مناسب تری برای آن نیافتم و هنوز هم سراغ ندارم . در این کتاب اشاره نویسنده به عدم لغزش و بی گناهی در کلام است . اگر آن جا منظور "کردار نیک" بوده ، این جا منظور "گفتار نیک" است . پس از ترجمه صفحاتی متعدد، متوجه شدم که باید بر مبحث عدم ارتکاب گناه از طریق کلام تاکید شود ، در نتیجه تغییرات لازم را در متن دادم .

در فصل 2و3و4 این کتاب در باره این مطالب و ضرری که به خود شخص گوینده و شنونده می خورد ، به تفصیل سخن گفته شده است . اما مطلب مهم دیگری که می خواهم ذکر کنم این است که همان طور که شک و ظن و عیب جویی و سرزنش دیگران آثار بسیار منفی و مضر و مخربی دارد ، داشتن این اندیشه های منفی نسبت به خویشتن نیز بسیار صدمه زننده است . البته اگر کسی بخواهد به عنوان یک تکلیف ذهنی یا شرعی یا معنوی یا روانشناسانه یک بار در طی روز یا شب پیش از خواب به " محاسبه" بپردازد و کارهای درست و نادرست ، گفته های درست و نادرست و اندیشه های درست و نادرست خویش را بررسی و ارزیابی کند و از آنها درس بگیرد ، این کار بسیار نیکو و مفید است . اما آنچه قابل نکوهش است این است که بسیاری از افراد در تمام ساعات روز ، چه در وقت کار و چه در وقت استراحت ، ذهن خویش را لبریز از سرزنش و عیب جویی نسبت به خود یا دیگران یا هر دو می کنند و انرژی ذهنی بسیار ارزشمندی را که در کل هستی جایگزینی ندارد و سهم آنان برای استفاده درست از یک روز زندگی ، با کار ، سازندگی ، گردش در طبیعت یا ابراز و اظهار محبت به عزیزان و اطرافیان است ، صرف مخرب ترین و بیهوده ترین فعالیت های ذهنی یعنی غیبت میکنند . معنای خوفناک دیگری که این کلمه دارد ، غیبت از حضور است . غیبت از لحظه حاضر ، تغافل از شکر یا تنعم ، تغافل از نظاره آیات خداوندی ، تغافل از مراقبه و مشاهده نفس ، تغافل از مجاهده . و این همه ، نتیجه ای فوری دارد ، و آن این است که تمرکز در هر کاری را که شخص به آن مشغول است از بین می برد و کیفیت آن را پایین می آورد . نتایج اخلاقی ، جسمانی ، روانی و روحانی آن ، مباحث دیگری است که به برخی از آنها در این کتاب اشاره شده است .

همان طور که ملاحظه خواهید کرد ، یا دست کم به نظر من این طور رسید ، این کتاب با همه جذابیت هایش برای کسانی که مقید به عمل هستند یا ذهنشان درگیر مطالبی می شود که مطالعه می کنند ، در ابتدا جذاب ، در اواسط دشوار و سنگین ، و در انتها بسیار سبک و آرام بخش است . هر گاه در مراحل سنگین آن متوقف شدید بخاطر آورید که همان طور که در فصل 5 گفته شده ، همیشه در حد توان بکوشید – نه بیشتر و نه کمتر . پس توقع خیلی زیاد نداشته باشید و با وسواس و توقع بیش از حد در خود مقاومت ایجاد نکنید .

دل آرا قهرمان 24 مهرماه 1379

مرداد ۱۹, ۱۳۸۴ ۲:۴۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

ويژگي انديشه معرفي شده در اين كتاب آن است كه در حد يك الگوي روانشناختي تغيير فردي باقي نمي ماند و مانند تحليل رفتار متقابل تبديل به يك فلسفه تاريخ مي شود.مقدمه دل آرا قهرمان بر كتاب چهار ميثاق به اين مساله توجه اندكي داشته است:
:

با تشکر از خانم شهرزاد صدیق ، که این کتاب را از راه دور برای من و شما فرستادند.



این کتاب حاصل تجربیات و اندیشه های مردی است از تبار سرخپوستان آمریکای مرکزی ، که باورهای بنیادی تولتک ها را به زبانی ساده با مثال های قابل فهم و طبقه بندی بسیار موثر به نسل های جدید ارمغان کرده ،‌با این امید که رویای سیاره زمین را تغییر دهند .

چون در کتاب های کارلوس کاستاندا و در کتاب های پائولو کوئیلو هر دو از رویا سخن گفته می شود ، لازم است که مشابهت ها و تفاوت های معنایی آن را یاد آوری کنم . در آثار کارلوس کاستاندا رویا بینی هنری است که جنگجو یا مبارز با استعداد و در هر حال انسان پویا و تلاش گری که می خواهد علاوه بر تجربه زندگی روزمره ،‌چیزی از ورای آن دریابد و پاسخ پرسش هایش را از طریقی یا طریقتی جویا شود ،‌ می تواند با تمرین و ممارست و با داشتن استاد مناسب بر آن مسلط شود و از طریق آن به برخی از اهداف خویش در رسیدن به شناخت نایل شود .

در کتاب حاضر ، دون میگوئل روئیز به چیزی اشاره می کند و آن را ”رویای سیّاره" می نامد که در کتاب سفر به دیگرسو اثر کارلوس کاستاندا ،‌دون خوان آن را نوعی تعریف و توصیف از جهان می نامد و معتقد است که غیر از آنچه ما واقعیت می نامیم ،‌واقعیت های دیگری نیز وجود دارند .

واقعیت این جهان را هندی ها ”مایا“ می نامند که هرمان هسه ،‌نویسنده آلمانی ،‌در داستانی به همین نام آن را به وجهی ساده توصیف کرده است . برای انتقال هرچه ساده تر منظور نویسنده این کتاب باید بگویم که او نه تنها معتقد است که واقعیت فعلی جهان حاضر را ”توهم“ مشترک نسلهای متمادی و میلیون ها نفر از افراد بشری در زمان حال شکل داده و می دهد ،‌بلکه بر این باور است که می توان این ”توهم“ مشترک را تغییر داد.

پس رویای سیاره زمین در این کتاب همان حاصل توهم مشترک ساکنان آن است ،‌و به طوری که مشاهده می شود ،‌این رویا در قرن های متمادی ،‌به ویژه در قرن بیستم ، بارها به کابوس نزدیک شده است . این کابوس ها در قلمرو های روان فردی ، اجتماعی ، رابطه بین اقوام و نهایتا در جنگ های جهانی اول و دوم تجلی کردند.

متاسفانه انتظاری که در قلمرو فردی از روانکاوی فرویدی داشتیم نتوانست در ابعاد گسترده نتیجه بخش باشد . در قلمرو اجتماعی نیز انتظاراتی که پیروان باورهای اشتراکی و سوسیالیستی داشتند نتوانست نتیجه مطلوب را به بار آورد و ورشکستگی عظیم آن پس از مرگ رهبر سوسیالیست یوگسلاوی و تکه تکه شدن این سرزمین و کشتار های فجیعی که به نام تضادهای قومی و مذهبی در سارایوو اتفاق افتاد،‌بیش از همیشه نشان داد که اگر تغییر در اعماق ناخود آگاهی بشر انجام نپذیرد ،‌تغییرات ظاهری روشنفکرانه با تسلط یک نظام رهبری حتی صالح نیز دوام یک الگوی رفتاری انسانی را تضمین نمی کند .

آنچه دون میگوئل روئیز می خواهد بگوید این است که هر یک از ما در قلمرو زندگی شخصی خویش قادریم باورهای منفی موروثی را به تدریج تغییر دهیم و سهمی در تبدیل این ”رویای دوزخی“ به ”رویایی بهشتی“ ایفا کنیم . این کار نه آسان است و نه به سرعت اتفاق می افتد ،‌اما می تواند جهتی نو سالم به حرکت انسان های پویا و معتقد به تغییر بدهد .

رویا در کتاب های پائولو کوئیلو ،‌مخصوصا در کیمیاگر ،‌ تجسم افسانه شخصی دارنده آن است . اگر فردی از کودکی در رویای پزشک شدن بوده است ، زمانی به افسانه شخصی خویش دست می یابد که این رویا را متحقق کند . آثار کوئیلو به خواننده این باور را می دهند که برای تحقق رویا یا رویاهای ویژه ای در این جهان حضور پیدا کرده و خداوند از طریق نشانه ها و کمک های فراوان دیگری او را در جهت تحقق رویاهایش یاری می کند و هر زمان که قصد دست کشیدن از تعقیب افسانه شخصی خویش را داشته باشد ، گرفتاری ها و صدمات مختلف وی را دوباره به سوی آن سوق میدهند. عوارض عدم تعقیب رویاها در کیمیاگر ، سفر به دشت ستارگان و حتی کوه پنجم برشمرده شده است . در این کتاب اخیر ، که قهرمان داستان آن یکی از انبیاء یهود است ، در می یابیم که "رویا" ی فرد یا "افسانه شخصی" او الزاما آن کاری نیست که دوست دارد انجام دهد ، و او نه برای خوشایند دیگران و نه حتی برای خوشایند نفس خویش در این راه قرار گرفته است . هر کسی بهر کاری آمده است و تاخیر در پرداختن به آن موجب ایجاد عوارض جسمانی و روانی کم و بیش شدید و عمیقی در او می شود. ترس انسان ها از دنبال کردن سرنوشتی که سرشت آنان به سوی آن متمایل است ، در ساحل رودخانه پیدرا به صورت ترس فردی و دنبال کردن الگوی "دیگری" ظاهر شده و در کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد به شکل الگویی از رفتار اجتماعی که پیروی از آن ورونیکا را به سوی خودکشی و گروه بسیار زیادی از افراد جوامع متعدد را به سوی زندگی عاری از حیات ، رنگ باخته و بی حاصل هدایت می کند . بیشتر این افراد به گواهی آمار دست کم یک بار دست به خودکشی زده اند. پس رویا در آثار کوئیلو به معنای "آرزو" یا "هدف" یا "غایت" زندگی فرد می باشد .

با این باور که زندگی بر سیاره زمین مقطعی کوتاه و تجربه ای گذراست ، تلف کردن آن با تداوم بخشیدن به "رویای دوزخ" کاری عبث می نماید . ولی اگر کسی زندگی کوتاه انسان را در این سیاره پرونده ای مجزا و بدون سابقه و بدون تداوم بداند ، آن گاه دیر تلف کردن اوقات پر ارزش زندگی به بد گویی و بد اندیشی در باره دیگران یا سرزنش و شماتت بی حاصل خویشتن باز هم عبث تر و بیهوده تر جلوه می کند. پس بیایید با استفاده از آموزش های این پزشک جراح سرخپوست ، که شاید مشابه آن را در کتاب های متفاوت دیده باشید ، به راهی گام نهیم یا راهی را تداوم بخشیم که هدف بنیادین آن آزادی درونی و شخصی انسان است ؛ آزادی ای که اگر به دست نیاید ، هیچ آزادی اجتماعی و بیرونی ای نمی تواند جایگزین آن شود – یا شاید این آزادی درونی وسیله تحقق و سپس تضمین تداوم آزادی بیرونی باشد .

اصطلاحات به کار گرفته شده در این کتاب در زبان انگلیسی بسیار ساده و قابل فهم هستند ، اما انتقال آنها و انطباق آنها با زبان فارسی به آن سادگی نبود . اصطلاح impeccable ، که در فصل 2 به کار رفته است ، از نظر ریشه لغوی یعنی غیر قابل لغزش یا بی گناه . در کتاب سفر به دیگر سوی کاستاندا همین اصطلاح را من "بی عیب و نقص بودن" ترجمه کرده ام . در آن جا اشاره نویسنده و استاد او به "عمل" بود و من معادل مناسب تری برای آن نیافتم و هنوز هم سراغ ندارم . در این کتاب اشاره نویسنده به عدم لغزش و بی گناهی در کلام است . اگر آن جا منظور "کردار نیک" بوده ، این جا منظور "گفتار نیک" است . پس از ترجمه صفحاتی متعدد، متوجه شدم که باید بر مبحث عدم ارتکاب گناه از طریق کلام تاکید شود ، در نتیجه تغییرات لازم را در متن دادم .

در فصل 2و3و4 این کتاب در باره این مطالب و ضرری که به خود شخص گوینده و شنونده می خورد ، به تفصیل سخن گفته شده است . اما مطلب مهم دیگری که می خواهم ذکر کنم این است که همان طور که شک و ظن و عیب جویی و سرزنش دیگران آثار بسیار منفی و مضر و مخربی دارد ، داشتن این اندیشه های منفی نسبت به خویشتن نیز بسیار صدمه زننده است . البته اگر کسی بخواهد به عنوان یک تکلیف ذهنی یا شرعی یا معنوی یا روانشناسانه یک بار در طی روز یا شب پیش از خواب به " محاسبه" بپردازد و کارهای درست و نادرست ، گفته های درست و نادرست و اندیشه های درست و نادرست خویش را بررسی و ارزیابی کند و از آنها درس بگیرد ، این کار بسیار نیکو و مفید است . اما آنچه قابل نکوهش است این است که بسیاری از افراد در تمام ساعات روز ، چه در وقت کار و چه در وقت استراحت ، ذهن خویش را لبریز از سرزنش و عیب جویی نسبت به خود یا دیگران یا هر دو می کنند و انرژی ذهنی بسیار ارزشمندی را که در کل هستی جایگزینی ندارد و سهم آنان برای استفاده درست از یک روز زندگی ، با کار ، سازندگی ، گردش در طبیعت یا ابراز و اظهار محبت به عزیزان و اطرافیان است ، صرف مخرب ترین و بیهوده ترین فعالیت های ذهنی یعنی غیبت میکنند . معنای خوفناک دیگری که این کلمه دارد ، غیبت از حضور است . غیبت از لحظه حاضر ، تغافل از شکر یا تنعم ، تغافل از نظاره آیات خداوندی ، تغافل از مراقبه و مشاهده نفس ، تغافل از مجاهده . و این همه ، نتیجه ای فوری دارد ، و آن این است که تمرکز در هر کاری را که شخص به آن مشغول است از بین می برد و کیفیت آن را پایین می آورد . نتایج اخلاقی ، جسمانی ، روانی و روحانی آن ، مباحث دیگری است که به برخی از آنها در این کتاب اشاره شده است .

همان طور که ملاحظه خواهید کرد ، یا دست کم به نظر من این طور رسید ، این کتاب با همه جذابیت هایش برای کسانی که مقید به عمل هستند یا ذهنشان درگیر مطالبی می شود که مطالعه می کنند ، در ابتدا جذاب ، در اواسط دشوار و سنگین ، و در انتها بسیار سبک و آرام بخش است . هر گاه در مراحل سنگین آن متوقف شدید بخاطر آورید که همان طور که در فصل 5 گفته شده ، همیشه در حد توان بکوشید – نه بیشتر و نه کمتر . پس توقع خیلی زیاد نداشته باشید و با وسواس و توقع بیش از حد در خود مقاومت ایجاد نکنید .

دل آرا قهرمان 24 مهرماه 1379

مرداد ۱۹, ۱۳۸۴ ۲:۴۴ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home