چهارشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۴

علاوه بر نوشته‌هاي جسته‌ و گريخته درباره تحولات آيين چارشنبه‌سوري در سال‌هاي اخير تاحالا دونفر مطالبي تحليلي نوشته‌اند كه يكي آن را جشن تقسیم ترس خوانده و مي‌گويد:" مؤلفه اساسی مراسم ایرانی، ترس است و ترسانیدن. لذتی كه در ترسانیدن دیگران در چشمان همه دیده می‌شود، ...ترس از چه؟ از هر چه؛ از حال و سرانجام؛ از ناامنی و تزلزل؛ از زور و سلطه‌ی ذهنی و عینی موجود؛ از تشتت و بحران هویت؛ از هرچه. جشن «شبانه» ایرانی، جشن تقسیم ترس است." صاحب نشانه نيز با عنوان كارناوال جنگ درشهر بي‌دولت، مولفه اساسي چارشنبه‌سوري در اين سال‌ها را خشم و نفرتي انباشته مي‌داند و مي‌گويد: " آنها نفرت انباشته را بيرون مي ريزند در حالي كه نمي خواهند هزينه جنگي واقعي را بپردازند .از خون، از كشته شدن، از درنده بودن و در معرض درندگي قرار گرفتن، از آواره شدن، از ويراني خانه ها بيزارند. اما نمي توانند اينقدر خود را انباشته ببينند. بنابر اين شهر را سنگر بندي مي كنند اما شكلي كودكانه به آن مي دهند. پرتاب نارنجك و شليك سلا ح هايشان بازي خنده داري را سامان مي دهد . براي همين پرده اي از شرم روي صورتهايشان مي بيني كه جنگي تمام عيار مي خواهند اما صورتي بازي گونه به آن داده اند." من هرچند بيان اين هردو را دوروي يك سكه مي‌بينم اما تعبير نفرت (يا به قول من) خشم‌انباشته را دقيق‌تر مي‌يابم. و در پاسخ خشم از چه؟ مشابه همان پاسخ‌هاي ترس از جه؟ را مي‌دهم. پيش‌تر درباره انباشت خشم در ارتباطات اجتماعي نوشته بودم و به نظرم آن‌جه در چارشنبه سوري مي بينيم تخليه و(دلم نمي‌خواهد بگويم)بازتوليد اين خشم در رفتارهاي غلو شده(شبيه جنگ) است و متاسفانه چارشنبه‌سوري تنها نمود اين خشم‌انباشته نيست. شوخي بازتاب با عنوان هرمنوتيك و چهارشنبه‌سوري را نيز ببينيد.

10 Comments:

Anonymous ناشناس said...

سال نو مبارك ، اميدوارم سال خوبي داشته باشيد.

فروردین ۰۲, ۱۳۸۵ ۲:۰۳ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

مطلب جالبي بود هر چه بيشتر درباره مسايل اجتماعي بنويسيد جذاب‌تر است. اگر حس و حالش را داشتيد درباره فرهنگ دروغگويي در جامعه ما مطلبي بنويسيد

فروردین ۱۵, ۱۳۸۵ ۳:۳۹ بعدازظهر  
Blogger Adel Andalibi said...

ممنونم عباس جان . پيشتر درباره تعارف و پرده پوشي نوشته بودم...چشم حتما آن را بسط ميدهم و درباره دروغ خواهم نوشت

فروردین ۱۶, ۱۳۸۵ ۱۰:۲۳ قبل‌ازظهر  
Blogger Sohail S. said...

دوست دارم یک مشاهده شخصی را در میان بگذارم: ظاهرا این افراد بزرگسال هستند که فضای وحشت رو در چارشنبه سوری تند و تیز میکنند. بارها شده که وقتی عامل صدای وحشتناک یک ترقه را بررسی میکنی میبینی کسی نبوده جز یک (مرد) میانسال که با حرکت آرام، سعی در پنهان کردن حالت چهره اش دارد. بعضی دیگر نقش خود را با این جمله ایفا میکنند: "بابا بیا برات ترقه بخرم". درسته که بچه ها از همدیگر یادمیگیرند اما تزریق "نیاز به وحشت بیشتر و نورآدرنالین خالص تر" به جامعه (احتمالا) توسط قشری از میانسال ها انجام میشه که این نیاز رو حس میکنند اما مجال بروزش رو ندارند. اونها حامل "پیام و حس" وحشت از گذشته هستند: از زمان جنگ و از نسل های قبل. دوست دارند یک جنگ شهری راه بیندازند ولی روشون نمیشه(باز خوبه اگه باعث تخلیه این غریزه بشه).
این باعث شده یک مراسم قدیمی با یک چیز دیگه جایگزین بشه که اسمش رو باید بذاریم "هالوین ایرانی" (شب بونفایر ایرانی یا همان "دفاع مقدس در کوچه بغلی") که ظاهرا حتی پر طرفدارتر از مراسم های جدید مثل ولنتاین و امثال آن است، با این تفاوت که یک مراسم قدیمی دوست داشتنی را هم منحل میکند و جایگزین چیزی میشود که هزار سال توی این فرهنگ مونده بود... ولی حالا دیگه نیست.
(نظر مخالف؟)

پ.ن. فکر میکنم با نظر دکتر عدالت (فاجعه طلبی) بی ارتباط نباشه.

فروردین ۱۷, ۱۳۸۵ ۷:۲۳ بعدازظهر  
Blogger Adel Andalibi said...

راجع به " اونها حامل "پیام و حس" وحشت از گذشته هستند: از زمان جنگ و از نسل های قبل" ترديد دارم، يعني فكر مي كنم داستان تماما راجع به گذشته نيست و راجع به تجربه روزمره اين آدم‌هاست.راجع به تنشهاي زندگي در شهري مثل تهران است.امااين ويژگي سني كه گفتي خيلي مهم است.شايد بشود از روي اطلاعات قربانيان اين حوادث اين مساله را چك كرد.من شخصا جرات مشاهده عيني را ندارم.
راجع به بيم از انحلال يا جايگزيني سنت قديمي موافق نيستم:اين تغيير شكل تا حد زيادي مربوط به تهران است .نه همه ايران و خيلي عناصر ديگر بايد جمع شود تا اين انفجارها كلا جايگزين آتشبازي شود.
با تعبير"دفاع مقدس در کوچه بغلی" ارتباط برقرار نكردم .
حالا به نظرم مي آيد سينماي هاليوود هم بي تاثير نيست.آدمها از بس انفجار و تير اندازي ميبينند و طوريشان نمي شود خيال مي كنند در دنياي تصوير زندگي ميكنند.خيال مي كنند آدم هاي كارتوني هستند.نمي ترسند.

فروردین ۱۹, ۱۳۸۵ ۶:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

آپ دیت بفرمائید لطفا:)

فروردین ۲۶, ۱۳۸۵ ۸:۳۳ قبل‌ازظهر  
Blogger Sohail S. said...

روی "از گذشته" تاکید دارم. وقتی یک نفر وارد جامعه می شود پس از تجربه کردن به قول خودشان "بعضی واقعیت های منفی" همرنگ جامعه می شود یا موضع مشابه دیگری میگیرد. این داستانِ ورود نسل جدید است و این برخورد او با افرادی است که زودتر وارد شده اند پس برخورد "جدید" با "گذشته" است. اینها را از گذشته یاد میگیرد. ممکن است این پیام را در خانه گرفته باشد که پدر و مادر هم آن را در گذشته گرفته اند. پس در این حالت هم آنها مامور انتقال آن از گذشته هستند. اوضاع اگر بد است یا خوب، ادامه گذشته است. اگر رو به افزایش است، دلایلی در گذشته موجب تجمع تدریجی آن می شود. این به این معنی نیست که نمیتوان این پروسه را تغییر داد یا معکوس کرد. اتفاق های اکنون، اجرای برنامه ریزی های درست یا غلطی است که در گذشته، به هر حال، انجام شده.

فیلم های هالیوود تاثیر دارند اما تاثیر اتفاق های واقعی که در خانه یا محله آدم افتاده بسیار بیشتر از آن است. من خودم بازی Duke Nukem زیاد بازی کرده ام (نهایت قتل و تخریب است اما دارای جنبه های جالب). با این حال، تا حالا نشده از دیدن اسلحه واقعی، حس انزجار و چندش به من دست ندهد. نظر شخصی من این است که این فیلم ها/محصولات در رفتار کسانی تاثیر دارد که آمادگی پذیرش آن (و دیدن دیگران به صورت کارتون) را داشته باشند. اصلا بخاطر آنهاست که فروش دارد. حدس میزنم فیلم قاتلین بالفطره نوعاً در هندوستان فروش نکند چون مخاطب اکثریت با خشونت آن ارتباط برقرار نمیکند. فیلم اکشن ممکن است خوب باشد (بلید رانر، حتی ق.ب.ف) اما شخصا از رقابت بعضی فیلم ساز های درجه دو برای رواج "ضد فرهنگ" مخرب بدم می آید چون این نشان میدهد حرف سازنده ای برای گفتن ندارند.

راجع به شهرهای کوچک، راستش نمیدانم. امیدوارم اینطور که میگویی باشد. ممنون میشوم اگر مثالی از "خیلی عناصر دیگر" بگویی.

آن تعبیر را پس میگیرم. منطقی نبود.

فروردین ۲۷, ۱۳۸۵ ۳:۴۷ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

اخیرا شنیدم که گروه های مافیایی ای شروع به تشکیل شدن در ایران کرده اند که شدیدا در حال جذب افراد در شبکه های خود هستند. بزودی مافیای دهه شصت ایتالیا و دهه نود روسیه در ایران شکل میگیرد و پس از آن، تاریخ، تا دهه ها شاهد سیر نزولی شدیدی خواهد بود. احتمالا عامل آن باندهای موادمخدر هستند، چون تنها آنها هستند که از نثبیت شبکه های خلافکاری و نابودی و تخریب کامل اجتماع سود میبرند. یک حرکت سیستماتیک که بسیار منسجم و سازمان یافته و تا حدی به سبک بازاریابی شبکه ای و هرمی است. آنها هنوز در مرحله سرمایه گزاری و سرباز گیری هستند. جذب افراد از شهرهای کوچک، شستشوی مغزی با تقویت انگیزه های مالی و ایجاد یک دیسیپلین اطلاعاتی خاص از روش های آنها است.
اگر این درست باشد به زودی شاهد رشد دانه هایی که الان پاشیده میشود خواهیم بود. الان زمان خوبی برای پیشگیری است و بزودی دیر میشود. راه آن اطلاع رسانی، آگاه کردن و جلب توجه عامه و سازمان ها از طریق رسانه ها است(تا وقتی تثبیت نشده).
ممکن است کسی بگوید این یک توهم است اما میتوانم کسی را مثال بزنم که میدانم درگیر چنین چیزی شد. (رفرنس دارد).
بهترین فرد برای در میان گذاشتن این موضوع کسی است که درمورد اجتماع و اطلاع رسانی دارای تخصص باشد.

فروردین ۲۷, ۱۳۸۵ ۴:۱۵ قبل‌ازظهر  
Blogger Adel Andalibi said...

حضرت نسيم: به روي چشم
سهيل عزيز: با نكاتي كه در باره گذشته آورده اي مخالف نيستم به ويژه درباره خشونت هاليوودي به نظرم مخاطبي كه داراري گذشته خشونت آميزي نيست اين فيلمها را پس ميزند مگر اينكه از كودكي از اين فيلمها ديده باشد كه براي بچه حكم واقعيت دارد.
با همه گرايشي كه به تحليل رواني پديده‌هاي اجتماعي دارم، اما در اين مورد احساس ميكنم با تحليل روانشناختي صرف چيز هايي از قلم مي افتد.مثلا اگر كسي خشونت چارشنبه سوري و آن مافياهاي درحال شكلگيري را در قالب مسايل هويتي توضيح دهد فكر مي كنم بخشي از واقعيت را گفته است.روزهاي گذشته، ناصر فكوهي در مصاحبه اي در همشهري، جرايم سازمان يافته و اين مافياها را به عدم ارضاي نياز به هويت جمعي و گروهي مربوط كرده بود.يعني آدمها به تعلق گروهي نياز دارند صرف نظر از اينكه چه گروهي باشد.شايد شما اينكه اينها به خاطر احراز هويت گروهي شان به مافيا مي پيوندد را به گذشته مربوط بداني كه من مخالف نيستم اما بخش مهمي از سبب ، هم تجربه اختلاف طبقاتي و فشارهاي همين روزهاي آنهاست.
درباره چارشنبه سوري هويت گروهي موضوعيت ندارد.اما هويت فردي چرا.
شخصي كه به طرق گوناگون در احراز هويت فردي خويش ناكام مانده هويت خويش را اينگونه تعريف ميكند:" من ميترسانم پس هستم.من خشمگينم پس هستم."

درباب جايگزيني چيزي به جاي يك سنت ديرينه مرادم اين بود تا زماني كه يك رسم كاركرد مفيد خودش را در جامعه اي دارد بايد مطمين باشيم كه زنده ميماند و به زور هم نميشود تعطيلش كرد.نگران تعطيلي اش هم نبايد بود.اگر تعطيل شد يعني ديگر بدرد نمي خورده.منظورم از خيلي چيز هاي ديگر يكي گذر زمان است و اينكه خشونت بار بودن اين شب به صورت يك سنت درآيد .اما الان ناهنجاري است.كسي اگر خشمي انباشته داشته باشد عروسي هم برود با خشمش زندگي ميكند.چارشنبه سوري هم برود همين طور.رابطه عاطفي هم به همان سبك. اما نمي شود گفت دعوا جاي عروسي را گرفته بمب جاي چارشنبه سوري را.اين فقط يك عارضه است كه ميداني ميتوان برطرف كرد.گذر زمان كه ميگويم شامل عناصر و تحولات متعددي است.اگر زمان به گونه اي بگذرد كه روابط خشونت آميز تبديل به يك نياز اساسي آدم‌ها شود آنوقت ميتوان انتظار جايگزيني را داشت.

فروردین ۲۹, ۱۳۸۵ ۱۲:۲۷ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

salam Adel jan :) kheili vaght bood inja nayoomad-e boodam!

فروردین ۳۱, ۱۳۸۵ ۱۲:۲۷ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home